آیا کریپتو میتواند آینده را پیش بینی کند؟ جواب کوتاه؟ نه. حداقل نه آنطور که فالگیرها با گوی بلورینشان ادعا میکنند یا تحلیلگران کتوشلواری در شبکههای خبری با نمودارهای پیچیده. اما جواب بلند… خب، جواب بلند همیشه پیچیدهتر و البته جذابتر است. حقیقت این است که کریپتو، این پدیده عجیب و غریب دیجیتالی، شاید نتواند به ما بگوید که سال دیگر قیمت گوجهفرنگی چند است، اما میتواند چیزهای بسیار عمیقتری را درباره خود ما و آیندهای که در حال ساختنش هستیم، افشا کند.

راستش را بخواهید، من کمی بیحوصلهام. از این همه اصطلاح عجیب و غریب و وعدههای یکشبه پولدار شدن که دنیای ارزهای دیجیتال را پر کرده، خسته شدهام. یادم میآید چند سال پیش، در اوج هیجانات بازار، یکی از دوستانم با چنان حرارتی از یک «شتکوین» با نامی الهامگرفته از یک نژاد سگ صحبت میکرد که انگار فرمول کیمیاگری را کشف کرده است. من با بدبینی فقط نگاهش میکردم و او با خوشبینی بیپایانش، بخش قابل توجهی از پساندازش را صرف آن کرد. نیازی به گفتن نیست که امروز شغل دومش رانندگی در تاکسیهای اینترنتی است. این تجربه، بیش از هر مقاله علمی، به من آموخت که بازار کریپتو بیشتر از آنکه یک علم دقیق برای پیشبینی آینده مالی باشد، یک آینه بزرگ از روانشناسی جمعی ماست؛ آینهای که طمع، ترس، امید و حماقتهایمان را با وضوحی بیرحمانه بازتاب میدهد.
این فقط یک مشت کد نیست، یک آینه غبارآلود از روان ماست
وقتی به نوسانات قیمت بیتکوین یا هر ارز دیگری نگاه میکنیم، چه میبینیم؟ آیا واقعاً در حال مشاهده ارزش ذاتی یک فناوری هستیم؟ یا صرفاً شاهد واکنشهای هیجانی میلیونها انسان به اخبار، شایعات و ترسهایشان هستیم؟ سوال بهتر این است: آیا این نمودارها، آینده اقتصاد را پیشبینی میکنند یا اضطراب ما را نسبت به آینده اقتصاد نشان میدهند؟
وقتی تورم در اقتصاد جهانی بالا میرود، عدهای به سمت بیتکوین هجوم میبرند، با این امید که «طلای دیجیتال» بتواند ارزش پولشان را حفظ کند. وقتی یک دولت از ممنوعیت حرف میزند، بازار سقوط میکند. این حرکات، پیشبینی نیستند؛ بلکه واکنش هستند. کریپتو در اینجا مانند یک فشارسنج بسیار حساس برای سنجش اعتماد عمومی به سیستمهای مالی سنتی عمل میکند. هرچه بیاعتمادی به بانکها، دولتها و ارزهای فیات بیشتر میشود، جذابیت یک سیستم غیرمتمرکز که توسط هیچ نهاد مرکزی کنترل نمیشود، افزایش مییابد. پس شاید کریپتو نمیتواند به ما بگوید که چه اتفاقی خواهد افتاد، اما به خوبی نشان میدهد که مردم احساس میکنند چه اتفاقی خواهد افتاد. این خودش نوعی پیشبینی است، نه؟ یک پیشبینی روانشناختی.

وقتی ایلان ماسک عطسه میکند، بیتکوین سرما میخورد
یکی از دلایلی که نمیتوان به کریپتو به عنوان یک گوی بلورین اعتماد کرد، تأثیرپذیری خندهدار و در عین حال ترسناک آن از عوامل بیرونی است. یک توییت از ایلان ماسک، یک شایعه در ردیت، یا حتی یک «میم» اینترنتی میتواند میلیاردها دلار را در بازار جابجا کند. این یعنی چه؟ یعنی ما با یک سیستم منطقی و قابل پیشبینی طرف نیستیم. ما با یک موجود زنده طرفیم که از توجه و هیجان تغذیه میکند.
چند وقت پیش در یک مهمانی خانوادگی سعی داشتم مفهوم بلاکچین را برای پدرم توضیح دهم. بعد از پنج دقیقه تلاش بیوقفه و استفاده از انواع استعارهها، پدرم عینکش را روی بینیاش جابجا کرد و گفت: «یعنی یه پول کامپیوتری که قیمتش با یه جوک بالا پایین میشه؟» در آن لحظه فهمیدم که او اصل مطلب را بسیار بهتر از بسیاری از «کارشناسان» درک کرده است. جک دورسی، بنیانگذار توییتر، زمانی گفت: «جهان در نهایت یک ارز واحد خواهد داشت، و من شخصاً معتقدم آن بیتکوین خواهد بود.» این دیدگاه، بلندپروازانه و زیباست. اما واقعیت فعلی این است که این «ارز آینده» گاهی اوقات ثباتی کمتر از یک رابطه عاطفی نوجوانانه دارد. این ماهیت پر هرج و مرج، پیشبینی آینده را تقریباً غیرممکن میکند و بیشتر آن را به یک قمار بزرگ شبیه میسازد تا یک سرمایهگذاری هوشمندانه.
آیا تحلیل تکنیکال یک هنر است یا یک توهم دستهجمعی؟
حتماً شما هم آن دسته از افرادی را دیدهاید که با خطکش و انواع اندیکاتورهای رنگارنگ به جان نمودار قیمت میافتند و با اطمینان از «الگوی سر و شانه» یا «تقاطع طلایی» حرف میزنند. به این کار میگویند تحلیل تکنیکال. فرض اصلی این تحلیل این است که تاریخ تکرار میشود و میتوان با بررسی الگوهای گذشته قیمت، آینده آن را پیشبینی کرد.

صادقانه بگویم، من همیشه به این رویکرد با دیده تردید نگاه کردهام. چطور میتوان احساسات آنی میلیونها انسان را در چند خط و الگو خلاصه کرد؟ آیا این کار کمی شبیه به طالعبینی با نمودار نیست؟ البته که الگوها وجود دارند، اما در بازاری که به اندازه یک شایعه بیاساس بیثبات است، اتکا کردن به این خطوط مثل ساختن خانه روی شن روان است. شاید برای معاملات کوتاهمدت و نوسانگیری کاربردی باشد، اما برای پیشبینی آینده بلندمدت یک فناوری انقلابی؟ بعید میدانم. این مثل آن است که بخواهیم با تحلیل تعداد لایکهای یک پست اینستاگرامی، آینده بشریت را پیشبینی کنیم. شاید یک همبستگیهایی پیدا کنیم، اما علت و معلول واقعی جای دیگری پنهان شده است.
بلاکچین، دفترچه خاطرات شفاف یک اقتصاد بیاعتماد
تا اینجا حسابی ناامیدتان کردم، نه؟ حوصلهتان سر رفت؟ حق دارید. اما بگذارید کمی زاویه دید را عوض کنیم. شاید ما از ابتدا سوال اشتباهی را میپرسیدیم. شاید قدرت پیشبینی کریپتو در نوسانات قیمت آن نیست، بلکه در فناوری بنیادین آن، یعنی بلاکچین، نهفته است.
بلاکچین را یک دفتر کل حسابداری در نظر بگیرید که در دسترس همگان است، غیرقابل تغییر و کاملاً شفاف. این فناوری پتانسیل ایجاد انقلابی در مفهوم «اعتماد» را دارد. اریک اشمیت، مدیرعامل سابق گوگل، گفته است: «بیتکوین یک دستاورد رمزنگاری فوقالعاده است و توانایی خلق چیزی که در دنیای دیجیتال غیرقابل تکثیر باشد، ارزش عظیمی دارد.»

حالا تصور کنید که این دفتر کل شفاف برای چه کارهایی میتواند استفاده شود. ردیابی زنجیره تأمین یک محصول از مزرعه تا فروشگاه، برای اطمینان از سلامت و اصالت آن. ثبت اسناد مالکیت به شکلی که هیچکس نتواند آن را جعل یا انکار کند. برگزاری انتخابات شفاف و قابل راستیآزمایی. اینها دیگر پیشبینی قیمت نیستند؛ اینها پیشبینی ساختار آینده جوامع ما هستند. فناوری بلاکچین با حذف نیاز به واسطههایی مثل بانکها، دفاتر اسناد رسمی و حتی برخی نهادهای دولتی، میتواند آیندهای شفافتر و کارآمدتر را پیشبینی و البته خلق کند. اینجاست که کریپتو از یک ابزار سفتهبازی به یک کاتالیزور برای تحولات اجتماعی تبدیل میشود. آیندهای که در آن «اعتماد» دیگر یک احساس نیست، بلکه یک الگوریتم ریاضی است. این شاید کمی ترسناک به نظر برسد، اما به طرز انکارناپذیری، قدرتمند است.
پس در پاسخ به سوال اول، آیا کریپتو توانایی پیشبینی آینده را دارد؟ نه، قیمتهای دیوانهوار آن نمیتوانند. آنها آینهای از زمان حال هستند. اما فناوری پشت آن، بلاکچین، فقط آینده را پیشبینی نمیکند؛ بلکه به ما ابزاری میدهد تا آیندهای متفاوت را بسازیم. آیندهای که شاید در آن کمتر به حرفهای سیاستمداران و بانکداران اعتماد کنیم و بیشتر به کدهای غیرقابل تغییر. و این، صادقانه، از هر پیشبینی قیمتی هیجانانگیزتر است.
هنوز نظری درج نشده است. شما اولین نفر باشید.